مرد نیستم اما بارها مردانگی کرده ام!
برای اثباتش کافی ست برگردی عقب، همانجایی که مرا دور زدی و من صدایش هم در نیاوردم!!!
دیگر عادت کرده ام، باور کنم هیچ چیز مثل قبل نمیشود..!!
.
در خیالم غرق خواهی شد وقتی سطر سطر زندگی ام با نگاه تو آغاز میشود..!!
.
مسافر قصه ی سب به شهر آدما نیا....
شهر سیاه آدما، پر از صدای زخمیه....
پر از سکوت نیمه جون، نجابت دوخته شده...
عادت این رازقیاس، گلایه های بی اثر....
تو شهر بی پیکر ما مهر سکوته رو لبا....
برو که حسرت نخوری، تو این شبای در به در...
برو برو اینجا نمون، سیاهه قلب آدماش...
.
چشمهایم هنوز عامل بدبختی منند!
میبینم و اما....
میشنوم و اما....
میخوانم و اما....
حرفهایم را اینگونه تمام میکنم، و اما....
.
بنام زن، این دو حرفیه تنها!
بنام حوا، مادر تنهایی ها!
بنام دخترکان سرزمینم؛ که نه مادرند و نه زن، اما تنهایند!
بنام دردهایشان!
.