دیگر عادت کرده ام، باور کنم هیچ چیز مثل قبل نمیشود..!!
.
در خیالم غرق خواهی شد وقتی سطر سطر زندگی ام با نگاه تو آغاز میشود..!!
.
برگزیده هایی از کتاب شازده کوچولو
یک روز چهل و سه بار غروب آفتاب را تماشا کردم!
خودت که میدانی آدم وقتی دلش گرفته باشد از تماشای غروب چه لذتی میبرد!
.
.
.
.
.
اگر کسی گلی را دوست داشته باشد که تو کرورها و کرورها ستاره فقط یک دانه ازش هست برای احساس خوشبختی همین قدر بس است که نگاهی به آن همه ستاره بیندازد و با خودش بگوید: گل من یک جایی میان آن ستاره هاست! ولی اگر بره گل را بخورد برایش مثل این است که یکهو تمام ستاره ها پتی کنند و خاموش بشوند....
برای دیدن مطالب بیشتر به ادامه مطلب مراجه کنید
ادامه مطلب ...
مسافر قصه ی سب به شهر آدما نیا....
شهر سیاه آدما، پر از صدای زخمیه....
پر از سکوت نیمه جون، نجابت دوخته شده...
عادت این رازقیاس، گلایه های بی اثر....
تو شهر بی پیکر ما مهر سکوته رو لبا....
برو که حسرت نخوری، تو این شبای در به در...
برو برو اینجا نمون، سیاهه قلب آدماش...
.
چشمهایم هنوز عامل بدبختی منند!
میبینم و اما....
میشنوم و اما....
میخوانم و اما....
حرفهایم را اینگونه تمام میکنم، و اما....
.
بنام زن، این دو حرفیه تنها!
بنام حوا، مادر تنهایی ها!
بنام دخترکان سرزمینم؛ که نه مادرند و نه زن، اما تنهایند!
بنام دردهایشان!
.