""بـــآنــــــوی شـــرقـــــی""

......بکـــوش از در تـــنگ داخـــل شـــوی......

""بـــآنــــــوی شـــرقـــــی""

......بکـــوش از در تـــنگ داخـــل شـــوی......

اینجا زمین است! زمین، جایى ست که باید از سکوت غازهاى مهاجر هم ترسید!



.

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:19 ب.ظ

الفبا برای سخن گفتن نیست / برای نوشتن نام توست اعداد

پیش از تولد تو به صف ایستاده اند

تا راز زاد روز تو را بدانند

هرچند چند روز از تولدت گذشته

تولدت مبارک نیلو جان

مهدی جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:25 ب.ظ

از مرز خوابم می گذشتم‌،
سایه تاریک یک نیلوفر


روی همه این ویرانه فرو افتاده بود.
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد ؟

در پس درهای شیشه ای رویاها،
در مرداب بی ته آیینه ها،
هر جا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم
یک نیلوفر روییده بود.
گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت
و من در صدای شکفتن او
لحظه لحظه خودم را می مردم‌.

بام ایوان فرو می ریزد
و ساقه نیلوفر برگرد همه ستون ها می پیچد.
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟

نیلوفر رویید،

mehdi شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:27 ب.ظ

تو در معادله های چـــهار مجــهولـــــــی

به ضرب و جمع عدد های فرد مشغولی

ببین دوباره مـــــرا در خودت کـــم آوردی

که ضلع گمشده ام توی خواب هذلولی

من آن سه نقطه ی گیجم پس از مربّع ها

کـــــه می رسد به تو از این روابط طولــی

دو تا پرنده که از پشت بام می افتند

دو تا پرنـده در این اتفاق معمولــــی-

« شبیــــه بچگیای من و تــــو هـــــی مردن »

« دو تا پلندمو کشتی؟ چلا؟ همین جولی؟ »

نگاه کن ! پس از این گریه چی بجا مانده؟

دو چشــــم قرمز خسته شبیـــه گلبولی-

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد