""بـــآنــــــوی شـــرقـــــی""

......بکـــوش از در تـــنگ داخـــل شـــوی......

""بـــآنــــــوی شـــرقـــــی""

......بکـــوش از در تـــنگ داخـــل شـــوی......

قلب عقیم مـــــــــن....


کنار قلب عقیم من عشق تو بارور نمیشود....
بساط عاشقی ات را جای دیگری پهن کن!!!!!

هــــــی شازده کوچولو!

هــــــی شازده کوچولو!

ببین این منم همون نیلوفری که توی مرداب رویید تا به همه ثابت کنه میشه میون زشت ترین ها زیباترینها بروید!

اما اینبار انگار عامل زشتی زیبایی ها شدم....

شازده کوچولو، من همون نیلوفرم که تو تنهاییش باهات خندید، گریه کرد، براش لالایی خوندی، اهلیش کردی...

آره همونم اما تنهایی دمارمو در آورده...

....

سیاه... سیاه... سیاه (مثل شب)

این روزا اینطوری میگذرن و گه گاهی چند نوشته ی سگی.. حرفهای فیلتر شده ای که توی گلوم موند و پوسید و حاصل این پوسیدگی یه تنهایی عمیق بود....!!!

ای کاش میشد یه وی پی ان هم برای حرفهای فیلتر شدم بگیرم تا یه عده از خدا با خبر گوشش کنن، تا اینطوری شاید حرفهام توی گلوم نپوسن....

حرفهایی که برای زدنش چیز زیادی لازم نیست، دو تا گوش و یه قلب پاک، حالا تبدیل شدن به حرفهایی که عامل تنهایین!

و اگر بخوام خودمونی بگم، اینجا آخر خطه.....

مـــ ـــردانــهـ

مرد نیستم اما بارها مردانگی کرده ام!

برای اثباتش کافی ست برگردی عقب، همانجایی که مرا دور زدی و من صدایش هم در نیاوردم!!!

عادت کرده ام

دیگر عادت کرده ام، جای پاهایم را تنها روی شن های ساحل ببینم..!!

دیگر عادت کرده ام، نگاهت را در هوای مه آلود نفس هایم جستجو کنم..!!

دیگر عادت کرده ام، من باشم و یک عالمه تنهایی..!!

دیگر عادت کرده ام، باور کنم هیچ چیز مثل قبل نمیشود..!!


.

فرزندان قابیل

عجیب نیست که مدام احساسات یکدیگر را قتل عام میکنیم!!!

ما فرزندان قابیلیم...!!!


.

خط خطی میکنم تمام سطرهایی که تو در آن نیستی..!!
و به آتش میکشم تمام خیال هایی که تو در آن پرسه نمیزنی..!!

در خیالم غرق خواهی شد وقتی سطر سطر زندگی ام با نگاه تو آغاز میشود..!!


.

...

خواندم به نام حوا! و سکوت کردم به نام آدم!


.

شازده کوچولو!

برگزیده هایی از کتاب شازده کوچولو


یک روز چهل و سه بار غروب آفتاب را تماشا کردم!

خودت که میدانی آدم وقتی دلش گرفته باشد از تماشای غروب چه لذتی میبرد!

                                             .

                                             .

                                             .

                                             .

                                             .

اگر کسی گلی را دوست داشته باشد که تو کرورها و کرورها ستاره فقط یک دانه ازش هست برای احساس خوشبختی همین قدر بس است که نگاهی به آن همه ستاره بیندازد و با خودش بگوید: گل من یک جایی میان آن ستاره هاست! ولی اگر بره گل را بخورد برایش مثل این است که یکهو تمام ستاره ها پتی کنند و خاموش بشوند....



برای دیدن مطالب بیشتر به ادامه مطلب مراجه کنید


ادامه مطلب ...

مسافر

مسافر قصه ی سب به شهر آدما نیا....

شهر سیاه آدما، پر از صدای زخمیه....

پر از سکوت نیمه جون، نجابت دوخته شده...

عادت این رازقیاس، گلایه های بی اثر....

تو شهر بی پیکر ما مهر سکوته رو لبا....

برو که حسرت نخوری، تو این شبای در به در...

برو برو اینجا نمون، سیاهه قلب آدماش...


.